دایره المعارف بی نزاکتی

به تصویر کشیدن من برای من در لا به لای این دست نوشته ها

دایره المعارف بی نزاکتی

به تصویر کشیدن من برای من در لا به لای این دست نوشته ها

گریه

من عاشقم... عاشق فیلم دیدن ..عاشق کتاب خوندن ... عاشق دیدن فیلمایی که دوسشون دارم .. من عاشقم ..... عاشق گریه کردن با

صدای بلند ... عاشق داد زدن .... عاشق بستنی دورنگ جام جهانی .... من عاشقم .. عاشق مدرسه م .... عاشق کلاسم ... عاشق

دوستام (مهم نیست دوستام در مورد من چی فکر می کنن به هر حال من عاشقشونم )..........من عاشقم .... عاشق اتاقم ... عاشق

بابام ...مامانم ... آبجیم.. .. من عاشقم... عاشق انجمن شاعران مرده ... لبخند مونالیزا ...... من عاشق گریه های بعد از این فیلمام....

من عاشق ۱۷ سالگیم ... من عاشق دبیرستانی بودنم ....... من عاشق بغضم...من نمی تونم تصور کنم یه روز بی بغض بگذره .........

من عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقم .... عاشق گریه کردن ............

 

پ.ن : لیلا جون نظرسنجی رو واسه این عوض نمی کنم که یادم نیست با چه آبدی و چه پسوردی عضو وبگذر بودم .

پ.ن ۲ : امروز نصر (معلم دینی مون) عرفان نظر آهاری (خانمه ها!!) رو اورده بود سر کلاسمون ... از یه ساعتی که حرف زد ۵ دیقه شو به

زور گوش دادم (آخه سنا  نمیذاشت بگوشم ) دو سه دیقه از اون ۵ دیقه خوب بود ...

پ.ن ۳ : امروز آخرین جلسه ی اصلاح ... محمدی عراقی ...نصر  و جوادی بود !!! این ۴ تام به آرشیو پیوستن!!

کتابای نازم

چون چیزی ندارم که به واسطه ش وبمو بآپم اسم کتابایی رو که از نمایشگاه خریدم تا جایی که یادم میاد رو می نویسم

فقط و فقط و فقط به منظور دق دادن شما!!!! (نمی دونین که دق دادن دیگران چه عالمی داره(خب شایدم بدونین.....

(اصلا به من چه که می دونین یا نه!!(پرانتزا رو رفتین!!))))

۱- عطر سنبل  عطر کاج . فیروزه جزایری دوما

۲- دشمن عزیز . جین وبستر

۳- عاشقیت در پاورقی . مهسا محب علی

۴- شازده احتجاب . هوشنگ گلشیری

۵ - پایان درخت سیب . نوشین سالاری

۶ حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه . مصطفی مستور

۷- دو قطعه عکس ۴*۶ . ابراهیم رها

۸ - از این ولایت / همراه آهنگ های بابام / فصل نان / آبشوران . علی اشرف درویشیان

تا همین جاشو یادم بود .

کلی از کتابام عکس گرفتم که نمی تونم رو وبم بزارم

دوستانی که مایل به کل انداختن در زمینه ی کتاب خریدن /خوندن / جویدن / خوردن / معاوضه و .....

.. هستند ...(یه کاری بکنن!! چون چیزی به مخم نمیاد)

توانایی شاد بودنمان افزون کن خدایا!!!!

 

دور نمایشگاه در یک روز

امروز ..... بله امروز..... بابا همین امروز دیگه.....۱۴/۲/۸۵

رفتیم نمایشگاه.....نمایشگاه دیگه...نمایشگاه کتاب و مطبوعات!!(وصد البته هایدا و کاله!!!)

خیلی خوب بود ...خیلی خوب بودیم....خیلی خوب هستیم..خیلی خوب خواهیم موند....

کلی کتاب خریدن(مردمو می گم!!) من و لیلا که همه ش از وقتی رفتیم دنبال کاله فروشی بودیم بالاخره در واپسین ثانیه ها یافتیمش!!!

امروز من اومدم قطعه ادبی برم به هندوانه گفتم هندانه!!!!

و نیز امروز افروز به من گفتندی که : تو چقده حرف میزنی؟؟؟؟!!! (آره؟؟؟ واقعا؟؟؟)

خوب بود ... خوب بودیم ...خوب هستیم.... خوب می مانیم.............

پ.ن: امروز هر دو قدم که می رفتیم یه گله از بچه های همیشه در صحنه ی مدرسه مون رو میدیدیم که با فرم مدرسه و پس از پیچوندن

 مدرسه خودشونو به کاله و هایدا رسونده بودن!!! مرسی بچه های گل!!!!