سفر به ولایت

سلااااااااااااااااااااام.....من الان تو ولایتمونم.(ولایطمونم؟ولایتتونم؟ولایطشونم؟).!!!تو خونه ی مامان بزرگم ..پای سیستم خاله هام..اینجا کلی چیزای باحال هست مثلا یه دختره که کنار صفحه هی واسه خودش می رقصه!!! خب..خاله م اومد دختره رو فرستادیم رفت (خب بیچاره خسته می شه!!)این کامپیوتره یه برنامه ی پینت داره که همه چیزو آماده در اختیارت می زاره از بمب تا انواع قورباغه(غورباقه؟غورباغه؟قورباقه؟) شکوفه اومد گفت تو هال(حال؟) جمع صمیمی(سمیمی ؟) در حال رقصیدنن(رقسیدنن؟رغسیدنن؟رغصیدنن؟؟رغثیدن؟رقثیدن؟)..!!این جا بد فرم جمع داره صمیمی (سمیمی؟)می شه...........

اینجا بر عکس(عکص؟اکس؟اکص؟ اکث؟عکث؟) پای کامپیوتر(کامپیوطر؟) خودمون کاملا خلوت(خلوط؟) ؛ منظم(منزم؟منذم؟منضم؟)؛ تمیز(تمیذ؟تمیظ؟تمیض؟طمیز؟طمیذ؟طمیض؟طمیز؟) و ....ایناست..تازه رو میز دو تا شمع قشنگ(غشنگ؟مشنگ؟منگل؟) هست با یه لیوان با یه جفت دست آویزون به میز که ماله شکوفه س...

اما صندلیشون (سندلیشون؟سندلیمون؟صندلیتون؟صندلیش؟سندلیم؟)خیلی بیخوده(بیخده؟بیخویشه؟بیخیشه؟)..آدم تکیه(طکیه؟طکیح؟) که می ده پشت پاشو میبینه..شکوفه می گه تو بلد نیستی بشینی..!!!

الآن نیلوفر مثه *** (###؟ &&&؟)ها اومده این جا شمع روشن کرده....

می بینین که چرت و پرت گفتن من رقیب(رغیب؟) نداره..من این توانایی رو دارم که نان استپ چرت و پرت بگم سو پلیز بی کرفول ابوت یور مایند!!!

این جا ملالی نیست به جز دوری شما(دوری من؟)..امروز رفتیم پیاده روی....البته با طعم کرانچی!!! مامانم و مادر و خا له مم کلی واسه کوتاهی مانتوم به من غر(قر؟؟(قر رو که میدن؟ پس همون غر...)) زدن..

الان ما تو این جا 13 نفریم ..احتما لا اون سیزدهمی نحس (نهس؟نهث؟نهص؟نحص؟نحث؟)منم!!!(آره؟؟ نه؟؟ آره!!! خیلی *** ین!!!)

الا نم(ال آن؟؟ هم اکنون؟حالا؟آیا؟ هنوز؟)داریم آهنگ (ترانه؟موزیک؟ملودی؟سانگ؟)گوش می دیم و پشت سر(کله؟بدن؟)مون دو تا پسر(دختر؟) دارن کشتی کج(کشتی راست؟قایق کج؟کشتی غرق شده؟قایق به گل نشسته؟) می گیرن بد فرم!!

دوقلوهام این ور اون ور منن(من؟ مهتاب؟تو؟او؟ما؟شما؟)

خواهشناکم که یکی به من بگه مرخم یعنی چی؟؟

یکی بیاد تمرینای ریاضی منو حل کنه

یکی بیاد تمرینای فیزیکه منو حل کنه

یکی بیاد تمرینای هندسه ی منو حل کنه

یکی بیاد تستای زبان منو بزنه(نه نمی خوام بمیرن..همون زدن کافیه!!)

یکی بیاد به من کیسه خواب بده واسه اردوی یزد....

یکی بیاد به من کارت بده

یکی بیاد منو بگیره دارم می افتم.... وااااااای (مرسی خودم خودمو گرفتم!)

یکی بیاد ......................

یکی....................

یک..................

ی....................

منگلاریته!!!

دوستان ببینین پست قبلی چه استون کرد!!!(یعنی:شما رو اسگل کرد)..در ضمن لیلا :من که منگل

نیستم ..تو هم که نیستی.. اما کامپیوتر من و بلاگ اسکای و ....منگلن پس به من چه....!!!

در مورد فرشته ی معصوم....شوخی ام قبلا  می کردیم ..الان یادت رفته(ها؟نفمیدین؟؟؟به شما چه

آخه..کسی که بخواد بفمه میفمه!!) در مورد اون عزادارمبگم که تو دیگه از بلاگ اسکای هم منگل تری که..!!

در ضمن من امروز فردا می رم ولایت تا سیزده مو به در نکنم بر نخواهم گشت بنابراین ..خدافس

من وقتی حالم خیلی گرفته پاچه می گیرم...!!

من وقتی حالم گرفته می نویسم واسه خودم..!!!

من وقتی حالم منگلاریته اش می ره بالا می نویسم واسه شما ..!!! 

اینو مهران مدیری گفت خوب قشنگه منم می گم..

ما همیشه داریم دنبال خوشبختی می گردیم اما انقده خنگیم که نمی فهمیم همون لحظه های جستجو

 خود خوشبختی بودن!!(خب به من چه که ناواضحه!!)

در ضمن من کتاب عادت می کنیم رو دوباره خوندم..فیلم چپ دست رو دوباره دیدم ....(اینم از خوش

اقبالیمه!!)......فیلم ما همه خوبیم رو هم دیدم (یکی منو توجیه کنه این فیلم چرا نامزد ۱۰ تا سیمرغ

شده؟؟؟)

در ضمن تا اطلاع ثانوی برای عکسا هیچ کاری نمی تونم بکنم....سو ....بی هپی!!!

عکسای هفت سین مدرسه